چقدر به هم بدهكاريم
|
|
ایستادهام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم
شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که میجوی
و میبلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز میکنی تا
معدهاش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی میبرد و چنان کیفی میکند که اگر میتوانست
چیزی بگوید، حداقلش یک “آخیش!” یا “به به!” بود. حالا من ایستادهام توی صف ساندویچی، فقط
برای این که خودم را سیر کنم و بدون آخیش و به به برگردم سر کارم.
نوبتم که
ادامه مطلب |
شنبه 29 مهر 1391برچسب:لبخند, ساندويچ,بدهكار, |
|
|
|